“حیوانات شبزی / Nocturnal Animals (2016)” دومین باری است که “تام فورد” قدرت خود را بعنوان یک کارگردان به رخ میکشد. اولین فیلم او، “یک مرد مجرد / A Single Man (2009)” در سال ۲۰۰۹ برای او جوایز متعددی را به ارمغان آورد و دنیای سینمایی را منتظر قدم بعدی او گذاشت. با وجود اینکه فورد یک بار خودش را اثبات کرده بود و حتی جمع کوچکی از طرفداران را نیز برای خود دست و پا کرده بود، ولی حیوانات شبزی در بین فیلمهای دیگر ۲۰۱۶ پنهان شد. از بازیگرانش گرفته که هرکدام فیلمهای جداگانه و معروفتری را در ۲۰۱۶ برای خود داشتند، تا کل ماجرای اکران “لالالند / La La Land (2016)” و “اگر از آسمان سنگ ببارد / Hell or High Water (2016)“، همه چیز دست در دست هم داد تا این فیلم از دوران شهرت خود محروم شود.
ولی آیا حیوانات شبزی فیلمی است که نیازمند توجه بیشتر است؟ آیا فیلمی است که در حق آن ناجوانمردی شده؟ برای جواب دادن به این سوالها، باید ابتدا از خود بپرسیم که ما از این فیلم چه انتظاراتی داریم.
در ابتدا باید گفت که حیوانات شبزی، مانند یک مرد مجرد، فیلمی مستقل است. تام فورد خودش تهیهکننده و نویسنده فیلمنامه آن نیز بوده، و میتوان دید که شاید دوران تولید برای او دوران پر از استرسی بوده. تام فورد یک فیلمنامه نویس خوب نیست، و فیلم از همینجا بیشترین ضربه را میخورد. فورد در این اثر به تنهایی فیلمنامه را نگارش کرده، و بیتجربگی او باعث شده که فیلم برای اشخاصی که سینما را دنبال میکنند، داستان فیلم نکته قابل توجهی نداشته باشد. داستان بسیار ساده و براساس قواعد و چهارچوبهای کلاسیک جلو میرود و با وجود آنکه فورد سعی در این داشته که داستان را پیچیده کند (که دو بخش کردن روایت فیلم نیز از این نکته ناشی میشود) ولی فیلم در زمینه داستان هیچ ریسکی نمیکند.
در امتداد داستان، یکی دیگر از مشکلاتی که فیلم از آن تا قدری رنج میبرد، شخصیتهایش است. شخصیتها به تنهایی و خارج از فضای فیلم جذاب هستند، ولی چون داستان به آنان اجازه نمیدهد که از تمام پتانسیلشان استفاده کنند، میتوان گفت که فضای فیلم آنان را محدود کرده تا داستان بتواند چهارچوب خود را حفظ کند. برای همین، بازی نسبتاً خوب “امی آدامز”، “مایکل شنون” و “آرون تیلور جانسون” کاملاً پنهان میشود
با اینحال، اگر از شخصیتها و داستان فیلم عبور کنیم، باید گفت که حیوانات شبزی بدون شک یکی از زیباترین فیلمها از نظر بصری در چندسال اخیر است. فضای نئونوآر فیلم و رنگبندی خارق العاده آن از اولین دقایق فیلم مخاطب را در بر میگیرد و تا لحظهی آخر او را رها نمیکند. فورد بار دیگر قدرت خود را در نمایش و خلق یک فضای خارقالعاده نشان میدهد. دو فضای متفاوت فیلم که برای دو قسمت شدن روایت فیلم نیاز بوده به راحتی از یکدیگر قابل تشخیص هستند ولی با اینحال این تنها جزئیات هستند که این دو فضا را از یکدیگر جدا میکنند.
و این بزرگترین نکته مثبت حیوانات شبزی است. در بسیاری از فیلمهای کنونی سینما، دیدن تلاش کارگردان برای خلق دو دنیای متفاوت به دلیل دو قسمتی بودن روایت نکته جدیدی نیست، از آنجایی که بسیاری از فیلمهای این دهه معمولاً از خردهروایتهای مختلف استفاده میکنند، ولی معمولاً کارگردانها به مخاطب اعتماد نمیکنند که بتواند این دو فضا را از یکدیگر تشخیص دهد، برای همین هر فضا را با رنگبندی، نورپردازی و دوربین متفاوت منحصربفرد میکنند. کاری که تام فورد در اینجا انجام نداده. او دوربین را عوض نمیکند و تنها جزئیات کوچکی در صحنه مانند تنالیته رنگی و نورپردازی را مقداری کم تغییر میدهد و به مخاطب اجازه میدهد که خودش بین این دو فضا خط بکشد، مانند کاری که “باب فاسی” در فیلم “لنی /Lenny (1974)” یا “تری گیلیام” در فیلم “ماجراهای بارون مونچاوزن /The Adventures of Baron Munchausen (1988)” انجام دادهاند.
ولی پس چرا حیوانات شبزی در بین فیلمهای امسال گمنام ماند؟ بدونشک فیلم در زمینه فضاسازی از بسیاری دیگر از فیلمهای امسال جلوتر بوده، ولی این به تنهایی نمیتواند نجاتدهنده یک فیلم باشد. اکثر فیلمهایی که معمولاً در سالهای مختلف به یاد میمانند، فیلمهایی هستند که از چهارچوب بیرون میزنند. همهچیز آنها شاید عالی نباشد ولی ریسک میکنند و با دنیایی که میسازند بازی میکنند. این نکتهای که است که حیوانات شبزی متاسفانه از آن تبعیت نمیکند. در یک کلام میتوان گفت که فیلم بسیار “استاندارد” است. از همه نظر. داستان محدودیتهای کلاسیک را رعایت کرده، دوربین بسیار براساس قاعده جلو میرود، موسیقی فقط در قسمتهای احساسی استفاده میشود و در کل، فیلم کاملاً روی تئوریهای سینمایی سوار است. برای همین شاید بتوان گفت دلیلی که حیوانات شبزی در ذهن هیچکس نمانده این است که فیلم هیچ تلاشی برای بیادماندنی شدن نکرده.